دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
رسانه و دین

جامعه‌پذیری فرایند انتقال هنجارها و ارزش‌های جامعه به فرد است. در این فرایند، نقش رسانه‌های جمعی در انتقال ارزش‌ها از جامعه به فرد غیرقابل انکار است.

انسان امروز به لحاظ شرایط حاکم بر زندگی اجتماعی، هرگز نمی‌تواند خود را از وسایل ارتباط‌جمعی و اخبار دنیایی که او را دربرگرفته است، مستغنی بداند. جهان پهناور در اثر پیشرفت‌های شگرف وسایل ارتباطی، بسیار کوچک جلوه کرده است، به گونه‌ای که برخی لقب «دهکده جهانی» بدان داده و برای توصیف نقش تعیین‌کننده ارتباطات در زندگی اجتماعی انسان، این برهه را «عصر ارتباطات» نام نهاده‌اند.

نظام کنترل شده رسانه‌های جمعی1 نقش مؤثری در جامعه‌پذیری ایفا می‌کند. رسانه‌های جمعی نقش مهمی در ایجاد یکپارچگی و هماهنگی افراد نسبت به نظام سیاسی دارند. به نظر لوسین پای (Lucini Pay) رسانه‌های جمعی مناسب‌ترین روش موجود برای جامعه‌پذیری هستند و عامل قاطع نوسازی به شمار می‌روند. به گفته هوستن رانی (Hosten rany)، رسانه‌ها در شکل دادن به سمت‌گیری‌های اصلی و نیز افکار مردم، نقش مستقیمی دارند. 2

از سوی دیگر، واژه «جامعه‌پذیری»3 در اوایل دهه1940 مورد استفاده جامعه‌شناسان و روان‌شناسان قرار گرفت. گرچه واژه «تربیت»4 از نظر معنا، به لغت جدید (جامعه‌پذیری) شبیه بود و هر دو به نوعی بر دخالت فعّال در عرصه زندگی فرد به منظور شکل بخشیدن بدان دلالت داشتند، ولی به قول کورت دانزیگر (Kort Danziyger) تبدیل واژه «تربیت» به واژه «جامعه‌پذیری» صرفا تفسیری لغوی نیست و به معنای بازشدن افق جدیدی در علم سیاست است. به عبارت دیگر، ما از حیطه فلسفه اخلاق، وارد قلمرو علوم اجتماعی شده‌ایم. از نظر این دانشمند، واژه «تربیت» اساسا به ارزش هدف‌ها و فنون توجه دارد،

در حالی که واژه «جامعه‌پذیری» به مسئله چگونگی و اثربخشی اشاره می‌کند. در چارچوب مطالعات مربوط به جامعه‌پذیری، مسئله روابط فرد با نظام‌های اخلاقی به طور انتزاعی در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه با توجه به هنجارهای اجتماعی و ارزش‌های فرهنگی، مورد بررسی قرار می‌گیرد. 5

جایگاه جامعه‌پذیری در علوم اجتماعی
اگرچه مفهوم «جامعه‌پذیری» قدمت زیادی ندارد، ولی در چندین رشته از رشته‌های علوم اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. انسان‌شناسان، روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، دانشمندان علوم ارتباطات و محققان علوم سیاسی هر کدام روند جامعه‌پذیری را از دیدگاه خود پی‌گیری کرده‌اند.

الف. دیدگاه انسان‌شناسان
از دیدگاه انسان‌شناسان، جامعه‌پذیری به معنای فرهنگ‌پذیری است. از این دیدگاه، فرهنگ انسانی دارای ویژگی‌های خاصی است؛ از جمله اینکه:
ـ فرهنگ، عامل وحدت‌بخش ارزش‌های اجتماعی است.
ـ فرهنگ، تنظیم‌کننده رفتار انسان‌ها و کنترل‌کننده غرایز است.
ـ فرهنگ، متمایزکننده جوامع از یکدیگر است.
ـ فرهنگ آموختنی است.
ـ فرهنگ، حاصل تجربیات و دانش بشری است که طی قرون و اعصار و طی نسل‌های متمادی فراهم آمده و پیچیده‌تر گردیده است.
و سرانجام اینکه ابعاد مادی و معنوی فرهنگ پیوسته در حال تغییر تدریجی است و در مجموع و طی قرون و اعصار، به صورت تحوّلاتی که دوره‌های گوناگون تاریخی بشری را از یکدیگر متمایز می‌کند، متجلّی می‌گردد. 6
بدین‌روی، به دلیل آنکه هر فرهنگی دارای نظام منسجمی است، فرهنگ‌پذیری افراد کم و بیش مشابه است. البته تفاوت‌های فردی به طور وضوح، قابل تشخیص است، ولی تماس محوری در این دیدگاه، مربوط به شباهت‌هایی است که بین شخصیت‌های افرادی وجود دارد که تحت یک مجموعه فرهنگی معیّن بزرگ شده‌اند.
از این دیدگاه، دو نکته را می‌توان نتیجه گرفت:
1. فرد اساسا در نظام فرهنگی، منفعل است.
2. فرهنگ، مجموعه پیوسته‌ای است که محتوای خود را به صورت پیوسته به فرد عرضه می‌کند. 7
البته باید توجه داشت بیشتر انسان‌شناسانی که درباره جامعه‌پذیری بحث کرده‌اند، به جوامع ساده و ابتدایی نظر داشته‌اند که در آنجا تغییرات بسیار کم بوده، ولی در جوامع پیچیده امروزی، که معمولاً بین مجاری اولیه و ثانویه جامعه‌پذیری تعارضاتی وجود دارند، پذیرش چنین نگرشی به راحتی ممکن نیست.

ب. دیدگاه روان‌شناسان
در این دیدگاه، فرایند جامعه‌پذیری عملی برای کنترل غرایز انسانی است و محرّک‌های روانی از طریق آموزش در زمینه یک نظام اجتماعی حاصل می‌شود؛ 8 یعنی ما به این دلیل جامعه‌پذیر می‌شویم که بتوانیم غرایز شخصی خود را کنترل کنیم. بدین‌روی، همان‌گونه که فروید در نظریه مشهور خود مطرح می‌کند، «جامعه‌پذیری یک روند سرکوب است و تمدن به قیمت سرکوب غرایز پیدا می‌شود. »9
در حقیقت، روان‌شناسان در پی بررسی این موضوع هستند که افراد به چه انگیزه‌ای و از روی چه غرایزی در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی شرکت می‌کنند. همچنین این سؤال برای آنها مطرح است که در فرایند جامعه‌پذیری فرد، سهم فطرت مهم‌تر است یا تربیت. به نظر می‌رسد بهترین نتیجه علمی این است که فطرت و تربیت هر دو در جامعه‌پذیر کردن فرد سهیم هستند.

ج. دیدگاه جامعه‌شناسان
در این دیدگاه، جامعه‌پذیری روندی است که فرد برای زندگی گروهی آماده می‌شود و نقش اساسی در شکل‌گیری رفتارهای فرد دارد. «در اینجا، تأکید بر این است که این موضوع درک شود که افراد چگونه آموزش می‌بینند تا انتظارات هنجاری و نقش گروهی متعلّق به خود را بپذیرند. »10 این دیدگاه بر واقعیت اجتماعی جامعه‌پذیری تأکید دارد که افراد به وسیله آن، خود را با ساختارهای «هنجاری» جامعه انطباق می‌دهند.
به هر حال، تلقّی برخی از جامعه‌شناسان از مفهوم «جامعه‌پذیری» نوعی تعلیم و تربیت است. برخی دیگر جامعه‌پذیری را فرایند انتقال فرهنگ و الگوهای فرهنگی معرفی نموده‌اند؛ یعنی جوامع انسانی برای ایجاد وحدت و همبستگی جامعه خود، بر یک سلسله از ارزش‌ها، هنجارها و نمادها توافق می‌کنند و این فرهنگ را به شکل الگوهای فرهنگی به نسل جدید منتقل می‌کنند. تعدادی دیگر، جامعه‌پذیری را به عنوان کارکرد جامعه در حفظ خویش معرفی نموده‌اند که نظام حاکم از طریق انتقال فرهنگ به نسل جدید، به وظیفه حفظ و تداوم خویش اقدام می‌کند.
اگر بخواهیم همین تعاریف را در یک دسته‌بندی مشخص ارائه کنیم، می‌توان به دو نظر کلی انسان‌شناسان و جامعه‌شناسان اشاره کرد: انسان‌شناسان جامعه‌پذیری را به معنای «فرهنگ‌پذیری» می‌دانند. اما جامعه‌شناسان جامعه‌پذیری را روندی می‌دانند که ضمن شکل دادن رفتارهای فرد، وی را برای زندگی بهتر در اجتماع آماده می‌سازد. تأکید این دسته از جامعه‌شناسان بر واقعیت اجتماعی «جامعه‌پذیری» است که افراد به وسیله آن، خود را با ساختارهای هنجاری جامعه انطباق می‌دهند.
با توجه به این تعاریف، می‌توان چنین نتیجه گرفت: با عنایت به اینکه «جامعه‌پذیری» امری مبنایی است ـ یعنی فرایند جامعه‌پذیری در یک جامعه و فرهنگ خاص آن است ـ «جامعه‌پذیری» عاملی برای انتقال فرهنگ از نسلی به نسل جدید است و همین حرکت به ثبات و دوام جوامع و نظام حاکم کمک می‌کند، و در یک کلام آنکه: جامعه‌پذیری فرایند انتقال هنجارها و ارزش‌های جامعه به فرد است. 11
اصولاً رسانه‌های جمعی می‌توانند ابزار مناسبی برای انتقال محتوای دینی به مخاطبان باشند. اما سؤال این است که رسانه‌های جمعی تا چه حد می‌توانند ارزش‌ها و هنجارهای دینی را به فرد منتقل کنند؟
به نظر می‌رسد نگاه بینندگان و استفاده‌کنندگان از تلویزیون در الگوی غالب و مسلّط، نگاه سرگرم شدن است تا آموختن. در این وضعیت، نقشی که تلویزیون می‌تواند بر آگاهی‌ها و رفتارهای دینی داشته باشد، بیشتر کارکرد «تقویت» است تا ایجاد یا تغییر. این نگاه گاه ممکن است به نوعی، به عملکرد مطبوعات هم تعمیم داده شود. گرچه مطبوعات در مقایسه با تلویزیون قابلیت‌های بیشتری در ارائه مقوله‌های جدّی و فکربرانگیز دارند، اما در عین حال، ممکن است در انعکاس مقوله‌های دینی، به خصلت تلویزیون نزدیک شوند. در مجموع، می‌توان گفت: رسانه‌ها می‌توانند در جامعه‌پذیری افراد نقش مثبتی داشته و همچون ابزاری مؤثر و کارآمد، در خدمت اعتلای ارزش‌های والای انسانی و پروراندن فضایل اخلاقی قرار گیرند. بنابراین، می‌توان گفت: رسانه‌های جمعی می‌توانند در فرایند انتقال ارزش‌ها و هنجارهای دینی از جامعه به فرد نقش مؤثری ایفا می‌کنند.

وسایل ارتباط‌جمعی
به مجموعه وسایل غیر شخصی برای انتقال پیام‌های سمعی و بصری و مکتوب به مردم در مناطق دور و نزدیک گفته می‌شود، خواه در سلطه دولت باشند یا نباشند. شاخص این رسانه‌ها ارتباطاتشان با جمع است. 12
اصطلاح «ارتباطات» به تأسیسات و وسایلی اختصاص داده شده است که وظیفه انتقال افکار و اخبار و رفتارهای انسان را به عهده دارند؛ و اصطلاح «ارتباط» برای معرفی جریان انتقال و دریافت پیام‌ها به کار می‌رود. 13
اصطلاح «ارتباط‌جمعی» مشخص‌کننده نوع وسایل ارتباطی است که هدف آن برقراری رابطه با یک مخاطب یا گروه کوچک نیست، بلکه جمع را در نظر دارد. 14
وسایل ارتباط‌جمعی از نظر نوع نیز بسیارند. در واقع، هرچه سبب تسهیل امر ارتباطات میان انسان‌ها شود و جمع زیادی را مخاطب پیام خود قرار دهد، در این تعریف جای دارد. رادیو، تلویزیون، خبرگزاری‌ها، مطبوعات، مساجد، و نمازهای جمعه همگی به نوعی، در زمره وسایل ارتباط‌جمعی قرار دارند.

اهمیت وسایل ارتباط جمعی
رسانه‌ها در زندگی روزمره ما نفوذ می‌کنند و محیطی را به وجود می‌آورند که در آن هویّت‌ها شکل می‌گیرند. تجربه شخصی با تجربه رسانه‌ها ترکیب می‌شود و ما زندگی فردی خود را تحت نفوذ هدایت‌کننده نهادهای قدرتمند بنا می‌کنیم. رسانه‌ها زندگی شخصی و فعالیت‌های عمومی را به یکدیگر پیوند می‌زنند و آگاهی ما را شکل می‌دهند.
رسانه‌ها به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، بر کودکان تأثیر می‌گذارند. نیز بر افرادی که با کودک در ارتباطند تأثیر می‌گذارند: خانواده، دوستانو سرانجام، کارگران، رهبران سیاسی و اجتماعی. همه اینها به نوعی بر کودک نفوذ دارند. رسانه‌ها در شکل‌گیری آن محیط واقعی که کودک با آن در کنش است، مؤثرند. رسانه‌ها معمولاً در به وجود آوردن الگوهای رفتاری بسیار مؤثرند. از سوی دیگر، هویّت گروهی همچنین با تأیید رسانه‌ها شکل می‌گیرد و یا ناپدید می‌شود.

اهداف وسایل ارتباط‌جمعی
رسانه‌های ارتباط‌جمعی در جوامع کنونی، به عنوان یکی از مهم‌ترین مظاهر فرهنگی ملت‌ها محسوب می‌شوند و نقش مؤثری در انتقال، ارتقا و یا تخریب هویّت فرهنگی جوامع به عهده دارند. این رسانه‌ها با شیوه‌های گوناگون، همانند صدا و تصویر و عکس، برای رسیدن به اهداف خود، تلاش می‌کنند.
به طور کلی، برای رسانه‌های گروهی، دو نوع هدف الهی و غیرالهی (مادی محض) می‌توان ذکر کرد. در نظام‌های استکباری، رسانه‌ها وسیله‌ای برای ساختن افکار توده مردم بر مبنای ارزش‌های مادی محض و در جهت تحقق خواسته‌های هیأت حاکم هستند. در نظام اسلامی، رسانه‌های گروهی فی‌نفسه هدف نیستند، بلکه همچون ابزاری مؤثر و کارآمد در خدمت اعتلای ارزش‌های والای انسانی و رشد و تکامل فضایل اخلاقی قرار دارند. 15

کارکرد رسانه‌های جمعی
وسایل ارتباط‌جمعی دارای کارکردهای گوناگونی هستند؛ از جمله:
1. آموزش: وسایل ارتباط‌جمعی به لحاظ ویژگی منحصر به فردی که دارند، چنانچه به درستی به کار گرفته شوند، می‌توانند همانند مدرسه و دانشگاه، در تربیت و آموزش افراد جامعه به خوبی عمل کنند. رسانه‌ها حتی از جهاتی نسبت به مدرسه و دانشگاه از امتیازاتی برخوردارند. برای مثال، صحنه‌آرایی، تنظیم نور، صدا، حرکت و حتی برخورداری از قابلیت‌های تکرارپذیری برخی از صحنه‌های آموزشی به وسیله تلویزیون، می‌توان آموزش را از طریق این رسانه، با جاذبه بیشتر و کیفیت بهتر ارائه داد. 16
مطالعات نشان می‌دهند تماشای ارادی تلویزیون از بین سنین دو و سه سالگی آغاز می‌شود و تا حدود سنّی که کودکان مدرسه را آغاز می‌کنند به شدت افزایش می‌یابد و سپس تا حدی کاهش می‌یابد. سپس تماشا کردن بار دیگر تا حدود زمانی که کودکان از دوره ابتدایی به دوره اول دبیرستان وارد می‌شوند، به سرعت به رشد خود ادامه می‌دهد و سپس به طور یکنواخت، تا پایان نوجوانی به نقطه‌ای پایین کاهش می‌یابد.
2. همبستگی اجتماعی: رسانه‌های گروهی با دنبال کردن برخی برنامه‌ها در زمینه تاریخ، زبان و عقاید مذهبی، همبستگی اجتماعی را تقویت می‌کنند. وسایل ارتباط جمعی با خنثاسازی توطئه تبلیغاتی دشمنان، که درصدد استیلا و گسترش سلطه و نفوذ خود برمی‌آیند، وسیله مناسبی برای مقابله با دشمنان محسوب می‌گردند.
3. اطلاع‌رسانی و انسجام‌دهی: وسایل ارتباط جمعی، مردم را از رویدادهای داخلی و خارجی آگاه می‌سازند. این‌گونه وسایل موجب آگاهی سریع مردم از اوضاع یکدیگر و حوادث و رویدادهای جهان می‌شوند. بنابراین، نظام ارتباطی جدید عهده‌دار اداره کردن و سازمان‌دادن و حفظ رابطه متعادل بین دو نیروی علم و فناوری در جامعه است، به گونه‌ای که جامعه با حفظ استمرار و پایداری خود، توانایی انطباق و دگرگونی را هم داشته باشد.
4. فعالیت‌های فرهنگی، آموزشی و تفریحی: رسانه‌های گروهی زمینه‌های تفریح و سرگرمی افراد جامعه را در اوقات فراغت فراهم می‌آورند. بنابراین، بخشی از کارکرد رسانه‌های گروهی تفریح و تفنّن برای افراد جامعه است. این‌گونه برنامه‌ها نیز ضمن برخورداری از جنبه‌های تفنّنی، می‌توانند با فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی همراه شوند.
بنابراین، رسانه‌های جمعی مردم را در برابر جامعه‌ای که باید به آن مرتبط باشند و به گونه شایسته‌ای آن را بپذیرند و از ماهیت قواعد و هنجارهای آن شناخت پیدا کنند، مهیّا می‌نمایند. این عمل نیز توسط عنصر جامعه‌پذیری صورت می‌گیرد؛ زیرا:


اولاً، کودکان به دلیل قابلیت‌های شناختی کمتر از جامعه، فقدان تجربه زندگی و این حقیقت که کودکی دوره‌ای است که در سیطره کسب اطلاعات قرار دارد و در برابر پیام‌ها، آسیب‌پذیری خاصی دارند، به آموزش آنان مبادرت می‌ورزند.
ثانیا، محتوای خیالی و داستانی بیشتر رسانه‌ها، به ویژه تلویزیون، هم به دلیل همه‌گیر بودن آن و هم به این دلیل که همواره ساختار نمادین و قلمرو تصویری را با هم ترکیب می‌کند، یادگیری را افزایش می‌دهد.
ثالثا، مردم از محتوای رسانه‌ها، که برخی از آنها برای اطلاع‌رسانی یا آموزش در نظر گرفته شده‌اند، مطلب می‌آموزند.
رابعا، رسانه‌های گروهی، به ویژه تلویزیون، برای جامعه، بخصوص کودکان، به منزله عوامل مهم اجتماعی‌شدن عمل می‌کنند.


رسانه دینی و جامعه‌پذیری
از آنجایی که حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر دین است، زیرمجموعه‌های آن نیز باید مبتنی بر دین باشد؛ بنابراین، محتوایی که صدا و سیما و رسانه‌های عمومی به جامعه ارائه می‌دهند باید یک محتوایی دینی باشد. از این‌رو، صدا و سیما باید در آموزش‌های دینی تلاش بیشتری انجام دهد؛ زیرا صدا و سیما در فرض دولتی بودن آن، رسانه‌ای است که عموما به عنوان «نهاد خاص حکومتی» شناخته می‌شود. بنابراین، اهمیت صدا و سیما و قدرت تأثیر و نفوذ آن تا حدّی است که برخی از صاحب‌نظران این رسانه را به مثابه قوّه چهارم و هم‌عرض دیگر قوای مقننّه، مجریه و قضائیه می‌دانند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل 157، تمرکز در مدیریت صدا و سیما را به نحوی که قوای سه‌گانه بر آن نظارت داشته باشند مطرح کرده است. این نگاه به صدا و سیما به منزله نهاد تبلیغاتی مؤثر نظام در چارچوب اقتدار ولی‌فقیه و مقام رهبری می‌گنجد. اصل 175 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، می‌گوید: «در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تأمین گردد. » نصب و عزل رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به دست مقام معظّم رهبری است و شورایی مرکّب از نمایندگان رئیس‌جمهور و رئیس قوّه قضائیه و مجلس شورای اسلامی (هر کدام دو نفر) بر این سازمان نظارت دارند. بنابراین، دو گونه نظارت بر عملکرد این سازمان پیش‌بینی شده است:
1. نظارت رهبری که از لحاظ سلسله مراتب، در قانون اساسی برترین نهاد سیاسی به شمار می‌رود و نظارت آن نیز از نوع «استصوابی» است.
2. نظارت نمایندگان قوای سه‌گانه مقنّنه، مجریه و قضائیه که، نظارت «استطلاعی» است؛ زیرا اولاً، با توجه به اصل 75 قانون اساسی، این قوا زیرنظر مقام رهبری انجام وظیفه می‌کنند؛ و ثانیا، به موجب مصوّبه 11/7/1370 مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص نحوه اجرای اصل 175 قانون اساسی در بخش نظارت، نمایندگان قوای سه‌گانه صرفا نظارت استطلاعی دارند و در روند کار صدا و سیما حق دخالت ندارند و اتخاذ تصمیم نهایی در هر دو مورد، با رهبری است.
خوشبختانه پس از انقلاب اسلامی و به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی، رسانه‌ها در ایران گسترش زیادی پیدا کردند. با بهره‌برداری از 470 فرستنده جدید و افزایش قدرت فرستنده‌های موجود صدا و سیما، پوشش جمعیتی شبکه‌های این بخش، افزایش یافته، به گونه‌ای که پوشش جمعیتی شبکه‌های اول و دوم سیما به ترتیب ـ از 83 و 69 درصد در سال 1367، به 90 و 83 درصد در سال 1372 افزایش پیدا کرده است. طی همین مدت، تولید برنامه‌های شبکه 1 و 2 سیما از 1400 و 990 ساعت در سال 1368 به 1800 و 1100 ساعت در سال 1372 رسیده است. 17
از سوی دیگر، از جمله وظایف مهم و خطیری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر دوش رسانه ملّی گذاشته شده عبارت است از: 1. نشر اسلام؛ 2. تحکیم انقلاب اسلامی؛ 3. اعتدال فرهنگ عمومی؛ 4. زمینه‌سازی اخلاق و معنویت؛ 5. رشد آگاهی‌های سیاسی و اطلاعات سیاسی در همه مردم؛ 6. زبان گویای مدیریت جامعه و دستگاه اجراکننده و اداره‌کننده کشور و در نهایت، ایجاد جاذبه‌ای برای اینکه همه این برنامه‌ها در ذهن و دل مردم به نحو صحیحی جایگزین شود، 18 این یعنی: جامعه‌پذیری. با نگاهی به ارزش‌های مذهبی منعکس شده در مطبوعات و صدا و سیما، می‌توان به اهمیت وظایف رسانه ملّی در امر جامعه‌پذیری اشاره نمود.

1. مطبوعات و اشاعه ارزش‌های دینی
برای اینکه رابطه‌ای میان استفاده از رسانه‌ها (تماشای تلویزیون و روزنامه‌خوانی) با رفتارها و نگرش‌های دینی برقرار شود، باید به نوع نگرش‌ها یا رفتارها توجه نمود؛ زیرا بعضی از رفتارها ضمن آنکه دینی محسوب می‌شوند، رفتار سیاسی نیز به شمار می‌آیند، و حال آنکه بعضی رفتارهای دیگر صرفا دینی به حساب می‌آیند، نه دینی ـ سیاسی؛ مثلاً، شرکت در نمازجمعه را می‌توان از نوع اول و نماز یومیّه را از نوع دوم در نظر گرفت. با این توضیح، در برقراری ارتباط میان استفاده از رسانه‌ها با رفتارهای دینی، باید رفتار دینی ـ سیاسی و رفتار دینی صرف را از یکدیگر تفکیک کرد؛ چراکه ممکن است تأثیر اجتماعی استفاده از رسانه‌ها در افزایش رفتارهای دینی متأثر از میزان‌تعلّق‌سیاسی‌افرادباشد، نه استفاده از رسانه‌ها.
تقریبا تمام کسانی که احساس تعلّق قوی به نظام سیاسی [جمهوری اسلامی ایران] داشته‌اند واجد دین‌داری قوی نیز بوده‌اند. به عبارت دیگر، طبق یافته‌های نویسنده، هر که تعلّق سیاسی‌اش به نظام سیاسی [جمهوری اسلامی ایران] قوی است، دین‌داری‌اش نیز قوی است. ولی به هیچ وجه، عکس این گزاره درست نیست؛ یعنی این گزاره که هر که احساس تعلّقش به نظام سیاسی قوی نیست دین‌داری‌اش نیز قوی نیست. 19
از سوی دیگر، در پژوهش دیگر انعکاس ارزش‌های مذهبی در مطبوعات در دو دوره زمانی 1363 و 1373 بر اساس تفکیک ارزش‌های غایی و ارزش‌های واسطه‌ای، تفاوت روزنامه‌ها از نظر میزان انعکاس ارزش‌ها و نتایج حاصل از این یافته‌ها مطرح شده است. بر اساس این محاسبه، توزیع ارزش‌های منعکس شده در روزنامه‌ها در سال‌های 1363 و 1373 به شرح جدول ذیل است: 20
جدول (1) توزیع درصد ارزش‌های مذهبی در روزنامه‌ها بر حسب سال به تفکیک نوع ارزش21 بر اساس ارقام جدول مذکور، بیشترین میزان ارزش‌ها مربوط به تعبّد و بندگی خداست و پس از آن، تعظیم شعائر. روزنامه‌های کیهان و رسالت در سال 1373 و روزنامه جمهوری اسلامی در هر دو دوره سال 1363 و 1373 توجه زیادی به موضوعات مذهبی داشته‌اند. روزنامه‌های همشهری 1373، سلام 1373، ابرار 1373، و کیهان 1363 توجه کمی به ارزش‌های مذهبی داشته‌اند و توجه اطلاعات به ارزش‌های مذهبی در هر دو دوره 1363 و 1373 متوسط بوده است.
یکی از مواردی که می‌تواند به بررسی رابطه رسانه‌ها و دین کمک کند، انعکاس مراسم عزاداری ایّام محرّم در رسانه‌هاست. این مراسم به صورت سنّتی از طریق شرکت افراد در مراسم سخنرانی و سینه‌زنی در مساجد و تکایا و راه‌اندازی دسته‌های عزادار در محلّات و یا تماشای آن از طریق حضور در محل این مراسم، صورت می‌گیرد.
بررسی مطالب دو روزنامه کیهان و شرق در دهه اول محرّم 1427 (بهمن 1384) نشان‌دهنده آن است که درصد زیادی از حجم صفحات روزنامه کیهان به رویدادهای انقلاب و دهه فجر اختصاص داده شده و تیترهای اصلی این روزنامه مربوط به پرونده هسته‌ای ایران است و همان‌گونه که از آمار ارائه شده در جدول استنباط می‌شود، به طور متوسط، در تمام شماره‌ها، مطالب و تصاویری به این ایام محرّم اختصاص داده شده است. از سوی دیگر، مطالب مربوط به انقلاب را با دهه محرم تلفیق کرده و با نزدیک شدن به تاسوعا و عاشورا، حجم مطالب نیز در صفحات روزنامه کیهان افزایش یافته است. اگرچه بیشتر مطالب چاپ شده در این روزنامه در حوزه‌های سیاسی، رسانه، خانواده و غیر اینها با دین گره خورده است.
روزنامه شرق در دهه اول محرّم هیچ تغییری در روند مطالب چاپی خود ایجاد نکرده است و در روزهای اول و دوم بجز ذکر تاریخ قمری در کنار تاریخ شمسی و میلادی نشانه دیگری دیده نمی‌شود. در روز جمعه چهارم محرّم، ویژه‌نامه‌ای به چاپ رسیده که چهار صفحه آن به مطالب و تصاویر مرتبط به این واقعه اختصاص داده شده است.
اما گذشته از حجم مطالب، نگاه دو روزنامه شرق و کیهان به دهه محرم و قیام عاشورا متفاوت است. چگونگی برگزاری عاشورا، شیوه مداحی، نوع عزاداری‌ها و مواردی از این قبیل در کیهان بیشتر منعکس شده است. در بخشی از این روزنامه، همه روزه برنامه‌ای از مراسم عزاداری و سخنرانی‌ها در مکان‌های متفاوت و یا پخش آنها از صدا و سیما اعلام شده است.
از سوی دیگر، روزنامه شرق با رویکرد اصلاح‌طلبانه و روشن‌فکرانه به عاشورا نگاه کرده و نهضت عاشورا و قیام امام حسین علیه‌السلامرا تجزیه و تحلیل نموده و از منظر جامعه‌شناختی، مردم‌شناسی و معرفت‌شناسی، به موضوع نگاه کرده است. این روزنامه امام حسین علیه‌السلام را در قامت یک اصلاح‌طلب معرفی می‌کند!
علاوه بر این، عکس‌های چاپ شده در روزنامه کیهان غالبا نمایی بسته از انبوه عزاداران را به تصویر می‌کشد؛ دسته‌ها و هیأت‌های عزاداری که در خیابان‌ها حضور دارند یا افرادی که در تهیه و تدارک لوازم مورد نیاز مراسم این ایام هستند. همچنین از عکس‌های تلفیقی محرّم و انقلاب نیز استفاده شده است؛ تصاویری از عزاداری‌های زمان انقلاب که با ایجاد همبستگی در میان مردم، به نوعی موجبات پیروزی حق بر باطل را فراهم کردند.
در مجموع، گرچه از لحاظ کمّیت، مطالب مذهبی روزنامه کیهان برتری دارد، ولی در میزان عکس‌ها و تصاویر چاپ شده، برابری وجود دارد، با این تفاوت که در عکس‌های روزنامه شرق، وحدت و همبستگی کمتری به چشم می‌خورد. بدین‌روی، روزنامه‌های شرق و کیهان به عنوان دو رسانه با دو دیدگاه متفاوت در بطن یک جامعه، حتی رویدادها و اعتقادات دینی را هم در جهت اهداف خود معرفی می‌کنند. رویکردی که کیهان به دهه محرّم و واقعه عاشورا دارد در جهت ایجاد همبستگی هر چه بیشتر در جامعه، حضور هر چه بیشتر در صحنه‌های مذهبی و به دنبال آن، تثبیت و تأیید نظام است. اما نگاه شرق به دین، به عنوان یک نظام اعتقادی است که می‌تواند اصلاحگر و نجات‌بخش باشد و مناسک مذهبی به صورت حاشیه‌ای مورد توجه قرار گرفته است، و حال آنکه در روزنامه کیهان مراسم و مناسک پررنگ‌تر نشان داده شده است.

2. صدا وسیما و اشاعه ارزش‌های دینی
تلویزیون در نگاه کلان، یکی از نمادهای نوین جامعه است که مورد توجه بیشتر مردم و مدیران قرار دارد؛ زیرا این رسانه با هزینه و زمان کمتری قابل حصول است. هر خانه‌ای با خریداری یک دستگاه تلویزیون، امکان ارتباط با جهان خارج از خانه را پیدا می‌کند. مخاطب این رسانه دیگر نیازی به مشارکت و صرف هزینه و وقت برای تهیه برنامه‌های تلویزیون نمی‌بیند. او از رسانه‌ای نسبتا مجانی امکان هر نوع استفاده‌ای را پیدا کرده است. زمان، میزان و نوع مصرف برنامه‌های تلویزیون تا حدّی در اختیار مخاطب است.
تلویزیون ایران چون دولتی است، اهداف خاص سیاسی را دنبال می‌کند، اگرچه کارکرد و ایدئولوژیکی نیز دارد. بنابراین، تلویزیون ایران تلاش می‌کند بین سه نهاد اجتماعی تعامل برقرار کند: دولت، خانواده و دین. بنابراین، رسانه مزبور می‌کوشد در برنامه‌های خود جهت‌گیری دینی داشته باشد. با نگاهی کلی به برنامه‌های تلویزیون، سهم قابل توجه برنامه‌های دینی در مقایسه با برنامه‌های معمولی مشخص می‌شود. رادیو قرآن، مناسبت‌های دینی و تفسیر و احکام دینی از اصلی‌ترین برنامه‌های دینی هستند. از سوی دیگر، سعی بر این است که برنامه‌های سرگرم‌کننده نیز جهت‌گیری دینی داشته باشند.
همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، پس از پیروزی انقلاباسلامی ایران، صداوسیما به منظور نیل به اهداف فرهنگی (دینی ـ اخلاقی) نظام اسلامی، مشی خاصی را در برنامه‌های خود در پیش گرفته است. بدین‌روی، باید ارزش‌ها، نگرش‌های غربی و به طور کلی عناصر فرهنگ سکولار را از برنامه‌های خود حذف و عناصر فرهنگی و دینی برآمده از ایدئولوژی اسلامی را جایگزین کند تا بتواند به انتظارات جدید و دینی جامعه ایران پاسخ دهد. از این‌رو، مهم‌ترین اهداف رسانه دینی پس از انقلاب اسلامی را می‌توان موارد ذیل دانست:
1. تعمیق و ارتقای معرفت و ایمان روشن‌بینانه، اخلاق فاضله و رفتار دینی خالصانه آحاد جامعه و حفظ و اعتلای فرهنگ و هویّت ایرانی ـ اسلامی؛
2. ریشه‌دار کردن شناخت و باور عمومی به ارزش‌ها و بنیان‌های فکری انقلاب و نظام اسلامی و ولایت فقیه؛
3. مصونیت بخشیدن به اذهان عمومی جامعه در قبال تأثیرپذیری از موج مخرّب تهاجم فرهنگی و فکری بیگانه ـ به ویژه سکولاریزم ـ گرایش‌های الحادی و مادی و فرهنگ لیبرالیزم غربی. 23
از سوی دیگر، شواهد و ارقام مربوط به جهت‌گیری کلی صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بودجه و نوع و حجم برنامه‌های تولید شده در تلویزیون ایران نشان‌دهنده اهمیت فراوان دین و دین‌داری در کشور ماست. بر اساس ارقام مندرج در مجموعه آماری فعالیت‌های فرهنگی وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌ها و نهادهای دولتی در سال 1380 تحت عنوان «گزارش فرهنگی کشور» (گزارش فرهنگی کشور 1382)، در سال 1380 از کل برنامه‌های تولید شده در شبکه یک تلویزیون (4458 ساعت) 7/15 درصد معارف اسلامی و 40 درصد درباره ارزش‌های دفاع مقدّس بوده است. سهم مقوله‌های اجتماعی، اطلاعات عمومی، اقتصادی، تاریخی، سیاسی، علم و فن، فرهنگی و ورزش و تفریحات ـ به ترتیب ـ 27، 6/4، 7/3، 4/1، 5/16 و 8/1 درصد بوده است. 24
سهم معارف اسلامی در کل شش شبکه و در مجموع شبکه‌های استانی ـ به ترتیب ـ 18 و 16 درصد بوده است. گرچه این ارقام به خودی خود گویای اهمیت تولید برنامه‌های دینی هستند، اما باید اشاره کرد که تقسیم موضوع برنامه‌ها کاملاً محتواها را از هم جدا نمی‌کند و ممکن است بخشی از برنامه‌های فرهنگی یا برنامه‌های تاریخی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم حاوی آموزش یا اطلاعات و یا ارزش‌های دینی باشد. بر اساس سیاست‌های کلی در تولید برنامه‌های سرگرم‌کننده تلویزیونی (مانند مجموعه‌ها یا مسابقه و سرگرمی) محتوا نمی‌تواند آشکارا با تعلیمات، ارزش‌ها و احکام دینی مغایرت داشته باشد و حتی در بعضی موارد، مثل برنامه‌های مسابقه هوش و آگاهی، پرسش‌هایی که از داوطلبان و شرکت‌کنندگان پرسیده می‌شود، مربوط به آگاهی‌های دینی است.
اگرچه این امر در شهرهایی مثل یزد، قم، مشهد و اصفهان با اینکه میزان تماشای تلویزیون در این شهرها در حدّ متوسط است، اما از تأثیرات مذهبی بالایی برخوردارند و این به خاطر وجود اماکن زیارتی مذهبی و به تبع آن، مشاغل و حرفه‌ای مذهبی و نیز وجود حوزه‌های علمیه در این شهرهاست.

رابطه تلویزیون و پای‌بندی به فرهنگ دینی بر اساس جامعه‌پذیری
همان‌گونه که اشاره شد، تلویزیون به عنوان یکی از رسانه‌های جمعی در ارتقای فرهنگ دینی نقش مهمی دارد. مطالعه موردی در این‌باره می‌تواند در اثبات نقش رسانه جمعی در جامعه‌پذیری مؤید سخن مزبور باشد. 25
همان‌گونه که در جدول (4) درج شده، 5/76 درصد از کل پاسخ‌گویان بین صفر تا 20 ساعت، 6/18 درصد بین 21 تا 40 ساعت، 5/2 درصد بین 41 تا 60 ساعت، 1/1 درصد بین 61 تا 80 ساعت و 4/1 درصد بین 81 تا 98 ساعت در هفته تلویزیون تماشا کرده‌اند. میانگین تماشای تلویزیون کل پاسخ‌گویان 55/12 ساعت در هفته بوده است. این میانگین در زنان پاسخگو (23/15) بیش از مردان پاسخگو (62/10) است. 27
3. رابطه تماشای تلویزیون با پای‌بندی فرهنگی
میزان تماشای تلویزیون توسط کل پاسخ‌گویان با پای‌بندی دینی (به میزان ++ 153/0 = r) و با پای‌بندی فرهنگی غیرمستقیم آنان (به مقدار ++ 11/0= r) رابطه‌ای معنی‌دار نشان داده است. جهت ضرایب همبستگی نشان می‌دهد هرچه پاسخ‌گویان بیشتر تلویزیون تماشا می‌کردند پای‌بندی دینی و پای‌بندی فرهنگی غیرمستقیم بالاتری داشته‌اند. (نمودار 1)
4. برنامه تلویزیونی مورد علاقه پاسخ‌گویان
بیشترین تعداد پاسخ‌گویان (56 درصد) مجموعه‌ها و فیلم‌های تلویزیون، 5/33 درصد اخبار، 4/25 درصد برنامه‌های ورزشی، 8/16 درصد برنامه‌های علمی، فنی، آموزشی و هنری، 9 درصد سرگرمی، کارتون، جُنگ، 8/4 درصد برنامه‌های سیاسی و اقتصادی، 8/4 برنامه‌های مستند، 3/3 درصد برنامه‌های اجتماعی و خانواده و 2/1 درصد برنامه‌های فرهنگی، مذهبی و انقلابی تلویزیون را تماشا می‌کرده‌اند و 1/2 درصد نیز پاسخ دیگری ذکر نموده‌اند. (جدول 6)
نکته قابل توجه اینکه در هر یک از برنامه‌های ذیل، توجه به امر دین از 50 الی 70 درصد بوده است. به عبارت دیگر، اگر ـ مثلاً ـ 56 درصد مردم به مجموعه تلویزیونی یا فیلمی توجه می‌کنند، محتوای آنها به لحاظ شاخص‌های دینی 50 الی 70 درصد است.
5. رابطه نوع برنامه‌های تلویزیونی مورد علاقه پاسخ‌گویان با پای‌بندی فرهنگی31
پاسخ‌گویانی که فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی را مطرح کرده‌اند (+++ 09/3=T) و آنها که برنامه‌های اجتماعی و خانوادگی را عنوان نموده‌اند (+++ 428/7ـ =T) نسبت به کسانی که این برنامه را نام نبرده‌اند، میانگین پای‌بندی دینی بیشتری دارند. همچنین افرادی که به برنامه‌های ورزشی تلویزیون بیشتر علاقه داشتند پای‌بندی دینی کمتری داشتند نسبت به کسانی که به این برنامه‌ها علاقه نداشتند.
6. رابطه نوع برنامه تلویزیونی مورد علاقه پاسخ‌گویان با پای‌بندی فرهنگی غیرمستقیم33
از میان برنامه‌های تلویزیونی مورد علاقه پاسخ‌گویان، تنها برنامه‌های اجتماعی و خانوادگی با پای‌بندی فرهنگی غیرمستقیم رابطه‌ای معنادار نشان داده است. مقدار T و سطح معناداری در این رابطه (++041/3ـ =T) است؛ یعنی پاسخ‌گویانی که به برنامه‌های اجتماعی و خانوادگی تلویزیون علاقه نشان داده‌اند پای‌بندی فرهنگی غیرمستقیم بالاتری داشته‌اند نسبت به کسانی که به این برنامه‌ها تمایلی نداشتند. (جدول 8)
7. رابطه برنامه دینی با میانگین رضایت افراد از برنامه دینی صدا و سیما
نتایج به دست آمده نشان داد که بین میزان رضایت از برنامه‌های رادیو و تلویزیون با میزان انتظار دینی جامعه دینی نوعی رابطه مثبت وجود دارد؛ به این معنا که با افزایش رضایت از رسانه، میزان برآورده شدن انتظارات در میان پاسخ‌گویان نیز بالاتر می‌رود.

آسیب‌شناسی رسانه‌های جمعی و جامعه‌پذیری
از مهم‌ترین آسیب‌ها و چالش‌هایی که موجب می‌شود رسانه‌های گروهی در حکومت دینی به وظایف خود عمل نکنند، و امر جامعه‌پذیری به کندی صورت بگیرد، عبارتند از:
1. فقدان آموزش صحیح فرهنگ دینی به جامعه توسط کارگزاران رسانه‌های جمعی؛
2. فقدان تبلیغات و برنامه‌های مذهبی برای تقویت دین‌داری و حفظ ایمان مذهبی جوانان در زندگی؛
3. فقدان تبلیغ در خصوص مأنوس ساختن جوانان به فرهنگ و معارف قرآنی در زندگی روزمرّه؛
4. معرفی نکردن شیوه‌های حفظ شخصیت و متانت در خانواده، مدرسه و محیط اجتماعی به نسل جوان؛
5. استفاده نکردن از زبان هنر در خصوص تقویت فضیلت‌های رفتاری در سجایای اخلاقی جوانان؛
6. همسو نبودن رسانه‌ها با دیگر عوامل جامعه‌پذیری سیاسی در تقویت وظایف خود؛
7. القای عناصر فرهنگ بیگانه و تبلیغ ارزش‌های فاسد جوامع غربی؛
8. تبلیغ مسائل خلاف خواست نظام سیاسی اسلام؛
9. وارونه جلوه دادن حقایق و واقعیت‌ها، تحریف واقعیات‌آنها، و ارائه‌آنهابر خلاف ارزش‌های دینی جامعه؛
10. همراهی با جریان‌های ناسالم و سیاست‌های غیرعادلانه؛
11. نشر اکاذیب در امور سیاسی و بزرگ‌نمایی برخی مسائل و انتشار اخبار مشکوک؛
12. بی‌قیدی نسبت به نظام سیاسی جامعه و تجاوز بدان و تبلیغ غیرمستقیم علیه آن؛
13. زمینه‌سازی و اقدام علیه امنیت داخلی؛
14. تبلیغ به نفع مخالفان نظام و تبرئه نمودن آنها از اعمالی که بر ضرر نظام اسلامی انجام داده‌اند.
15. اظهار عقاید سیاسی و ابراز مخالفت؛
16. هدایت امواج تبلیغاتی به منظور فریب مخاطب؛
17. تخریب موقعیت و مرتبه اجتماعی افراد و گروه‌های طرفدار نظام؛
18. تخریب‌برخی‌چهره‌های‌سیاسی‌به‌نفع‌دیگرچهره‌ها؛
19. ژرف ساختن و گسترش شکاف میان گفتمان‌ها و ایفاگران نقش‌های سیاسی در جامعه؛
20. تعریف و تبثیت «خودی» و «غیرخودی»های کاذب درونی؛
21. حاشیه‌زدایی و وارد متن کردن هویّت‌های فردی و جمعی افراد سیاسی فراموش شده؛
22. استفاده‌ابزاری از رسانه‌برای‌فشاربر افکار عمومی.

خلاصه و نتیجه
از مطالعات انجام شده، می‌توان نتیجه گرفت:
اولاً، کارکرد سیاسی رسانه‌های جمعی در امر جامعه‌پذیری کارکردی تقویتی است.
ثانیا، در یک جامعه دینی با حکومت دینی، در بحث رابطه استفاده از رسانه‌ها با رفتارهای دینی، باید رفتار دینی ـ سیاسی و رفتار دینی صرف را از هم تفکیک کرد؛ چراکه ممکن است تأثیر اجتماعی استفاده از رسانه‌ها در افزایش رفتارهای دینی، متأثر از میزان تعلّق سیاسی افراد باشد، نه استفاده از رسانه‌ها.
ثالثا، حتی در چنین جامعه‌ای، طرح مسائل فرهنگی از جمله موضوعات و ارزش‌های مذهبی در کل رسانه‌ها و در بین رسانه‌های مختلف، دارای نوسان است و ممکن است با نزدیکی یا دوری آنها از اولویت‌های سیاسی مرتبط باشد. رویکرد رسانه‌ها به موضوعی مثل دهه محرّم و واقعه عاشورا ممکن است در جهت ایجاد همبستگی هر چه بیشتر در جامعه و تثبیت و تأیید نظام سیاسی و یا با هدف اصلاحگری و انتقاد سیاسی و اقتصادی باشد.
رابعا، جهت‌گیری (حداقل) رسانه‌های چاپی به سمت جامعه‌پذیری ارزش‌های مذهبی کم است، ولی گرایش آنها به سوی بیان کلیات و ارزش‌های کلی و غایی زیاد است. به بیان دیگر، ارزش‌ها و هنجارهای مذهبی کمتر عملیاتی و ملموس و قابل مشاهده می‌شوند.
خامسا، تأثیر احتمالی محتوای دینی رسانه‌ها ـ به ویژه تلویزیون ـ مشروط و مقیّد به میزان استفاده، انگیزه‌ها، نیازها و ویژگی‌های مخاطبان است. بنابراین، می‌توان گفت: مراد از رسانه در حکومت جمهوری اسلامی، تولید و پخش مفاهیم و ارزش‌هایی است که یا مضامین اسلامی دارند یا کمک می‌کنند که روند مفاهیم و ارزش‌های دینی به ذهن بیننده و شنونده القا شوند. برای مثال، آگهی‌های مذهبی و اعلامیه‌های مندرج در رادیو و تلویزیون از مهم‌ترین ابزارهای اعلام زمان برگزاری جلسات مذهبی به شمار می‌آیند. برگزاری دعای کمیل و پخش مستقیم آن از طریق تلویزیون در شب‌های جمعه، دعای ندبه هر صبح جمعه و مانند آن حاکی از این است که صدا و سیما در جمهوری اسلامی به دنبال روند جامعه‌پذیری دینی در جامعه است.

پى نوشت ها
1ـ مراد از «رسانه جمعى» در این مقاله، مطبوعات و صدا و سیما تلویزیون است.
2ـ عبدالرحمن عالم، بنیادهاى علم سیاست تهران، نشر نى، 1375، ص 122.
3. socialization.
4. education.
5. Kurt Danziger, Socialization (London, Penguin, 1973), p. 15.
6ـ محمود روح‌الامینى، زمینه فرهنگ‌شناسى تهران، عطار، 1367، ص 16ـ26.
7. D. A. Kavanagh, Political Culturee (London, 1972), p. 170-173.
8ـ ملوین ال. دفلور و دیگران، مبانى جامعه‌شناسى، ترجمه حمید خضرنجات شیراز، دانشگاه شیراز، 1371، ص 177.
9ـ على‌اکبر کمالى، بررسى مفهوم جامعه‌پذیرى سیاسى تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1374، ج 1، ص 24.
10ـ ملوین ال. دفلور و دیگران، پیشین، ص 176.
11ـ على اخترشهر، جامعه‌پذیرى سیاسى در حکومت دینى تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1386، ص 100.
12ـ على آقابخشى و دیگران، فرهنگ علوم سیاسى تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، 1375، ص 231.
13ـ مهدى محسنیان راد، ارتباط‌شناسى تهران، سروش، 1374، ص 49.
14ـ ژان کازنو، جامعه‌شناسى وسایل ارتباط‌جمعى، ترجمه باقر ساروخانى و منوچهر محسنى تهران، اطلاعات، بى‌تا، ص 21.
15 و 16ـ باقر ساروخانى، جامعه‌شناسى ارتباطات تهران، اطلاعات، بى‌تا، ص 83 / ص 71.
17ـ محمّدرضا رسولى، «نقش‌آموزى رادیو در ایران»، رسانه 8 زمستان 1370، ص 70ـ75.
18ـ احمد رزّاقى، اهمیت و ضرورت تبلیغات با الهام از رهنمود رهبر انقلاب اسلامى تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1371، ص 34.
19ـ محمّدرضا طالبان، «تعهد مذهبى و تعلّق سیاسى»، نامه پژوهش 20، 21 بهار و تابستان 1373، فصل‌نامه تحقیقات فرهنگى، ص 18.
20ـ محمّدرضا جوادى‌یگانه، «بررسى‌ارزش‌هاى‌مذهبى منعکس شده در مطبوعات1363و1373»، نامه پژوهش 20و21، ص 136.
21ـ على اخترشهر، پیشین، ص 257.
22ـ علیرضا دهقان، «مطبوعات، تلویزیون و دین‌دارى در ایران»، رسانه 69 بهار 1386، ص 137.
2323و24ـ مرکز طرح و برنامه‌ریزى صداوسیما، اهداف، محورها، اولویت‌ها و سیاست‌هاى تولید، تأمین و پخش سال 1384 تهران، مبلّغان، بى‌تا، ص 10.
25ـ على اخترشهر، پیشین، به نقل از: محمّدصادق مهدوى، سنجش جامعه‌شناختى آسیب‌شناسى فرهنگى دانشجویان تهران، دانشگاه شهید بهشتى، 1379، ص 222ـ225.
26ـ اعظم راددراد، تعامل دین و رسانه، دین رسانه تهران، بى‌نا، 1384، ص 215.
27ـ على اخترشهر، پیشین، به نقل از: محمّدصادق مهدوى.
28ـ على اخترشهر، پیشین، ص 235.
29 و 30 و 31 و 32 و 33 و 34ـ همان، ص 227.
35ـ محمّدرضا جوادى یگانه، رضایت مخاطبان رسانه دینى، دین و رسانه تهران، طرح آینده، 1386، ص 114.

نویسنده: علی اختر شهر، ماهنامه معرفت شماره ۱۲۳.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha